بإسمک الأعظم
لحظات آخر عمرش بود، دلنگران در بستر
بیماری افتاده بود، خانوادهاش خبر دادند حضرت جواد الائمه(
علیه السلام) به دیدارش آمده است، چشمش به جمال مبارک امام افتاد، گریه امانش را برید تا اینکه جملهای از امام شنید، دیگر قطرات اشک از چشمانش نیامد!
آخرین روز ماه ذیالقعده سال 220 هجری قمری یادآور سالروز شهادت امام همامی است که در عنفوان جوانی با ظلم و ستم خلیفه عباسی شربت شهادت را نوشید و دعوت حق را لبیک گفت.
در شب شهادت آن حضرت
ماجرایی از
شفاعت ایشان از زبان حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان نقل میشود:
*ماجرای
درخواست شفاعت مریض برای بعد از مرگ
کسی مریض بود، وجود مبارک جواد الائمه(علیه السلام) امام نهم برای عیادت آمدند، زن و بچهاش به او گفتند: خوشحال باش! میدانی چه کسی به دیدنت آمده است؟! جگرگوشه امام رضا(علیه السلام) است، امام زمان است، امام عصر است.
به محض اینکه حضرت جواد(علیه السلام) در اتاق را باز کردند و چشم مریض در بستر به امام افتاد، مریض زار زار شروع به گریه کرد.
امام جواد(علیه السلام) با یک دنیا محبت نشستند و فرمودند: برای چی وقتی چشمت به من افتاد، گریه کردی! ما خوشحال نیستیم که ما را میبینید گریه کنید.
گفت: یابن رسول الله! علم دارم از این بستر بلند نمیشوم، یقین صد در صدی دارم که من مردنی هستم، آخه! یابنرسولالله! ما مثل شما تر تمیز نیستیم، بالاخره در طول عمرمان کژیها و لغزشهایی داشتیم، حالا گر چه پشیمان شدم، ولی از مردن میترسم، این نهایت حرف من است، میترسم!
امام جواد فرمود: از مایی! جانم فدای شما! از شماهستم . حتما از شما هستم.
آخر اول این مسأله باید تحقق پیدا کند، از آنها باشید، همه چیز حل است!
فرمود: پیام های اخلاقی عاشورا - نقش جهاد با نفس در کربلا...
ما را در سایت پیام های اخلاقی عاشورا - نقش جهاد با نفس در کربلا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dpoodeh5 بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1403 ساعت: 2:51